داستان های کوتاه



بازرگانى در زمان انوشیروان مى زیست و مالى فراوان گرد آورد. پس از سال ها، او که در مملکت نوشیروان غریب بود، تصمیم به بازگشت به دیار خویش گرفت، ولى بدخواهان، نزد پادشاه بدگویى کردند که فلان بازرگان، از برکت تو و سرزمین تو، چنین مال و منال به هم رسانده است و اگر او برود، دیگر بازرگانان هم روش او را در پیش مى گیرند و اندک اندک رونق دیار تو، هیچ مى شود.

ادامه مطلب

بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می‌گوید: فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. 
دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتاب های مناسب برای نوجوانان صفر تا صد سرمایه گذاری در بورس اکواریوم اب شور و پلنت و ساخت ال ای دی 30هزار کلوین مخصوص اب شور کانالaqua2teh1 GAME TOOLS طراحی سایت،سئو و بهینه سازی اویل دونی shabani75shhh ژنرال و ماه کتاب گویا rebar